داستان اعتراف نزد پدر روحانی

تبلیغات

<-Text2->

داستان اعتراف نزد پدر روحانی

این مطلب توسط :مسعود-فرشاد در تاریخ: شنبه 19 مرداد 1392 ساعت: 16:16 در سایت ارسال شده است.
تعداد بازديد : 4731 نظرات ()

مردی برای اعتراف نزد کشیش رفت.

«پدر مقدس، مرا ببخش. در زمان جنگ جهانی دوم من به یک یهودی پناه دادم»

«مسلماً تو گناه نکرده ای پسرم»

«اما من ازش خواستم برای ماندن در انباری من هفته ای بیست شیلینگ بپردازد»…«خوب البته این یکی زیاد خوب نبوده. اما بالاخره تو جون اون آدم رو نجات دادی، بنابر این بخشیده می شوی»

«اوه پدر این خیلی عالیه. خیالم راحت شد. حالا میتونم یه سئوال دیگه هم بپرسم؟»

«چی می خوای بپرسی پسرم؟»

«به نظر شما باید بهش بگم که جنگ تموم شده؟»

عکس دختران ایرانی کلیک کن

مطالب مرتبط

داستان حوری زمینی

اولین

اس ام اس سرکاری-1

اس ام اس سرکاری-2

اس ام س فلسفی-1

اس ام اس خنده دار-1

اس ام اس سرکاری-3

نامه زیبا یک پیرزن به فرزندش

اس ام اس احساسی عاشقانه-1

داستان جدای

دوبیتی و شعر کوتاه عاشقانه-2

اس ام اس های مخصوص دربی استقلال و پرسپولیس

اس ام اس های جدید شب قدر

اس ام اس فلسفی-2

اس ام اس عاشقانه-3

عشق

اس ام اس خنده دار

اس ام اس فلسفی 92

اس ام اس خنده دار

اس ام اس عاشقانه-4

بخش نظرات این مطلب

برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید

نمایش کلیه نظرات

الونک , جملات عاشقانه , جملات دلشکسته , جملات بزرگان , جملات غمگین , پیام , جوک ,دوستفا , ایما , شوک , آلونک , شیر , ناب , فیلم هندی , موزیک ,اهنگ ,

پربیننده ترین مطالب سایت:

دیکشنری آنلاین